روز فسته و باید حداقل تا ۱۲ یا یک ظهر چیزی نخورم. گشنمه. شایدم تلقینه ولی الان رفتم رو وزنه و یک کیلو اضافه کردم. تنها امیدم اینه که به خاطر پریودم باشه و امروز فردا پریود شم. وگرنه واقعا دلم میشکنه. هفته دیگه کلش فسته و من باید امید داشته باشم که بتونم این کارو انجام بدم و تنها چیزی که بهم امید میده اینه که وزنم بیاد پایین.

چند وقت قبل یه صفحه تابستونی خیلی قشنگ تو بولت ژورنالم درست کردم و باکت لیست تابستونمو نوشتم ولی هیچیش خط نخورده و این بهم هم اضطراب میده و هم ناامیدی و بی انگیزگی. انقدام موارد پیچیده ای نیست. مثلا استخر رفتن چیه؟! برام شده رویا.... حالا شاید برم ولی خب کی؟ با چه پولی؟! گه تو کار و تو روحیه من که انقد اورتینکینگ میکنم و گشادم و زود نمیپرم تو دل کارها. برعکس سال قبل، حضور ع تو روزانه نویسی هام کمتر شده و این یعنی قدم رو به جلو. 

دلم میخواد امروز سه تا پروژه رو بنویسم و بدم بره. دلم میخواد تو این هفته هم برم دنبال پاسپورتم هم دنبال مقاله نویسی دانشگاه هم مایو بخرم هم برم استخر. ولی احتمالا هفته خیلی تخمی در انتظارمه چون آخر ماهه وبعیده تو این هفته پولی بهمون بدن:(